مادر وسواسی

یک‌شنبه، ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴

یک بیماری دارم که الان سه سالش هست. از روز اول تولد تحت نظر من بوده. از روز اول هم متوجه رفتارهای غیرطبیعی مادرش شده بودم. به صورت پراکنده مراجعه میکردند. از ۶ ماهگی تاخیر تکامل واضح بود و فهمیدم که وسواس خیلی شدیدی روی رفت و آمد و شستشو دارند و کودک زندگی گلخانه‌ای تمام‌عیار داره بدون اینکه بنی‌بشری را ببینه و همین باعث تاخیر تکامل شده. درخواست مشاوره روانشناس دادم نرفتند. درخواست کاردرمانی دادم نرفتند. هر دفعه هم با فاصله های دور خدود ۶ ماه می‌آمدند و بچه بدتر و بدتر، لاغرتر و افسرده‌تر، بدون پیشرفت تکامل که صحبت نمیکنه.

دیروز پدر کودک تنهایی اومد مطب. بهم گفتند این مادر ار روز دخترش را کتک میزنه که غذا بخوره. دختر من ابدا آدم نمیبینه. ما مشاوره نرفتیم. کاردرمانی هم نرفتیم. همسر من حرف هیچکس را قبول نداره. یک فیلم هم گرفته بودند که مادر کاسه غذا دستش بود و داشت با کتک به بچه غذا میداد و داخل فیلم داد میزد من یک ساعت و نیمه این کاسه دستم هست ولی تو غذا نمیخوری. دختربچه ۳ ساله‌ بیچاره‌ای که حرف نمیزنه.

خلاصه باباش گفتند من چند تا راه حل دارم. یکی اینکه دخترم را بردارم و فرار کنم. دوم اینکه کلا این خانواده را ول کنم و برم. من بهشون گفتم هر دو تا راه حل غلطه و باعث آسیب به شما و خانواده شما خواهد شد. یک راه حل پیشنهاد دادم. گفتم همسر شما بیمارهستند و باید درمان بشوند اما خودشان بیماریشان را نمیپذیرند.‌ بیماری همسرتان باعث بیماری دخترتان هم شده است. به نظر من از طریق وکیل و دادگاه برای طلاق اقدام کنید.‌ دادگاه به شما پیشنهاد مشاوره با روانشناس خواهد داد که این مشاوره اجباری است‌. هر مشاوری با دیدن رفتار همسر شما متوجه میشود که درمان دارویی و احتمالا بستری نیاز دارد. انشالله پس از درمان اول مشکلات مادر و بعد مشکلات کودک به تدریج حل میشود.

متاسفانه در طی سالهای گذشته موارد بسیاری را دیده‌ام که پدر یا مادر مشکلات روحی و روانی دارند و از درمان خودداری میکنند که نهایتا منجر به طلاق و آسیب غیرقابل جبران به فرزندان خواهد شد. افسوس.

#خاطره