یکشنبه، ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
امسال کنکور انسانی دادم. اما این کنور کجا و کنور سال ۷۷ کجا؟
من چون مدرسه معمولی درس میخوندم فشار زیادی روم نبود ولی خوب مثل همه استرس داشتم. شب امتحان مرحله دوم مسموم شدم. سرجلسه امتحان هم کولر فقط یک دونه بود برای یک سالن. سه بار استفراغ کردم. یعنی سه بار از جلسه بلند شدم رفتم بیرون استفراغ کردم صورتم را شستم و برگشتم. حداقل هر دفعه ۵ دقیقه یا بیشتر طول کشیده. نصف سوالات ریاضی را نتونستم جواب بدم. ناامید شده بودم ولی تا لحظه آخر تلاش کردم و انتخاب اولم را قبول شدم.
ما توی یک بخش کوچک زندگی میکردیم که فقط یک دبیرستان داشت و حوزه کنکور نداشت. به خاطر همین از شب قبل رفته بودم منزل مادربزرگم در مرودشت مونده بودم. اون شب هم آش نذری که یکی از فامیلهاشون آورده بود خوردم و مسموم شدم. 🫠
حالا فکر کنید شهری که حوزه کنکور نداشت منطقه دو بود. این واقعا ستم بود.
سر جلسه کنکور مرحله دوم، من میدیدم که مراقبهای کنکور دارند بالبال میزنند. چون آفتاب افتاده بود روی من. یک کولر گذاشته بودند توی سالن که بادش میخورد به بچهها و خاموشش کردند. بعد که من حالم بد شد جامو عوض کردند. خلاصه مراقبهای جلسه استرس داشتند و بالبال میزدند. من از هیچی خبر نداشتم ولی اونها خبر داشتند.
شماره صندلیها بر اساس رتبه کنور مرحله اول بود. یعنی توی مرودشت من رتبهام از همه شرکت کنندهها بالاتر بود و اونها هم که منو نمیشناختند چون مرودشتی نبودم ولی میدونستند که رتبه اول اون شهر شدم. طفلکیها همشون معلم بودند داشتتد شور میزدند. اینو تازه یک سال بعدش فهمیدم. کی؟
هم اتاقی من در خوابگاه دانشگاه مرودشتی بود. داشتیم تعریف از خاطرات کنکور میکردیم. گفت نه بابا. نفر اول مرودشت که سر جلسه حالش بد شد بردنش. من پشت سرش بودم. هر چی میخواستم بهش ثابت کنم که اون من بودم. من الان همکلاسیت هستم. هم اتاقیت هستم. باورش نمیشد.😅😅